هویت
درود :) دیشب نخوابیدم باز و بکوب از 12 شب تا صبح خوندم
و چون بابام رسوند با تبلت رفتم و دم در بازم خوندم
واقعا نمیدونم چرا دیروز کرم داشتم زود شروع نکردم بخونم :/
حالا برا همه امتحانا خودم سرویس کردما جز این
متن کتابو هم زمان با سوال خوندم
بنظرم امتحان اسونی بود ولی 2 3 تا سوالش بنظرم دو پهلوعه
بابا من جوابم درسته ولی مث اینکه منظور سوال یچی دیگ بوده :/
و با 2 تا پاسخ پیشنهادی چک کردم هر کدوم ی چیو درست گرفته بود😐💔🚶
از امتحان درومدیم طبق معمول با دوستای اوا
الان میتونم بگم دوستای منم میشن :)
رفتیم چند مدل چیپس خریدیم و پفک و هر کدوم ی نوع ابمیوه
و فاطمه عزیز زحمت حساب کردنشو کشید
راستش اولش در شک بودم نمیدونستم چجور ادمایی هستن !
اومدم برا همشونو حساب کنم بعدش دیدم همشون کارت دارن
گفتم ن لابد باید هرکی خودش حساب کنه
و گفتن بزار جیبت دنگی حساب میکنیم ولی بعد دیدم فاطمه برا همرو حساب کرد😐😂
زنگ زدم ب مامانم خبر دادم و بعدش تو مسیرمون نشستیم پارک خوراکیارو خوردیم
حرف زدیم و خندیدیم :) و قشنگ بودن :)))))
بعدش دیگ برگشتم خونه اوه اوه ازسوتیام نگمممم
فکنم بابت خستگی و بی خوابی بود🙂😂
نمیفهمیدم حرفاشونوووو نمیشنیدم اصن اسکل شده بودم
ب اوا گفتم من بدون نازنین چیزی نمیخورم اصن من بهش گفتم امروز خبری نیستتتت
قرار بود یبار کارت بیاریم سوخاری بوخوریم نازنینم نباشه نمیتونم
گفتم امروز نریم بیرون بعدا میریم
ولی دفه بعد ابم بخام بوخورم ب نازنین میگم هعععع