🧡Mademoiselle

- و سبز خواهے شد، با باریکہ کوچکے از نور!🍊🍂

روزمرگی :)

شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۳۱
7:56 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سلام از 31 تیر
یک ماه از تابستون گذشت و من هنوز تو جمع بندی دهم
و پیدا کردن ی کارتابستونی و برنامه ریزیم ....
چقدر زود داره میگزره
هنوز ن کیفی ن عشقی ن حالی :)
قرار بود قشنگتر بگزره...

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۹
8:44 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....



گـر بپرسند آرزویـت‌چیست؟!
صدا‌مۍ‌آید‌؛ اربعین ،پاۍ پیاده،ڪربلا...🖤☁️

برچسب‌ها: ماه محرم

پناه حسین :)

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۹
8:41 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....


خدایا مرسی ک گذاشتی امسال محرم هم باشم :)
خیلیا پارسال عزاداری کردن و امسال دیگ پیشمون نیستن....


«یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری»
از کودکی عاشق شدن و در پناه معشوق بزرگ شدن لطف دیگری دارد
و ما نسل‌ به نسل در پناه حسینیم🖤"
هر چقدر زمان می‌گذرد، این عشق تازه‌تر می‌شود!
حسین'ع' ،نخ‌ تسبیح همۀ دهه هاست؛
همۀ دهه‌ ها، از دهۀ محرم حسین'ع' شروع می‌شوند،
همۀ ما دوباره در صحرای کربلا که به وسعت تاریخ است
گرد خیمۀ حسین'ع' جمع می شویم و این جمع هیچ‌وقت پریشان نخواهد شد :) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🖤☁️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

برچسب‌ها: ماه محرم

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۹
11:6 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

تا الان کلی ادم هم تو پیجم هم اینجا گفتن میشه گفتینو بزاری باهات حرف بزنیم یا میشه یچیزی بگم و .....
حالا ک چت ناشناس گذاشتم هیچکس هیچی نزاشته
خب یچی بگید دیگ
https://harfeto.timefriend.net/16890750709377

40 روز ...

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۸
11:6 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سلام
شبتون بخیر باشه :)
ی هدفی واسه این ماه تایین کردم ک انشالله به یاری خدا بتونم انجامش بدم
کار سخت و زمان بر نیست ولی خب اراده میخاد ....
ک بلند شی و انجام بدی :)
احساس میکنم با این کار حال خوبی نصیبم میشه
نمیدونم چرا وقتی انجام این کار تو دلم اوفتاد ی حس خیلی قشنگی بهم دست داد...

میخام به مدت 40 روز نیت کنم زیارت عاشورا بخونم :))
امیدوارم ب حاجتی ک میخام برسم
و بشه اونی ک میخام :)

برچسب‌ها: ماه محرم

ماه محرم

چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۸
8:33 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

عالم همه محو گل رخسار حسین است ، ذرات جهان درعجب از کار حسین است .
دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش ، یعنی که خدای تو عزادار حسین است


فرا رسیدن ماه محرم تسلیت میگم :)
دعا یادتون نره...

برچسب‌ها: ماه محرم

سه شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۷
3:1 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

شمایی ک میای کامنت میزاری و دوستانه حرفیو میزنی
من هیچکسو اینجا نمیشناسم و همه به صورت ناشناس کنار همیم
پس اگر دوستداری حرفی بزنی و فکر میکنی ناراحت میشم , من ناراحت نمیشم
(البته بحث توهین و بیتربیتی فرق داره) پس حرفتو بزن و راحت باش
من وقتی میام اینجا میبینم کلی کامنت واسم گذاشتید
واقعا خوشحال میشم و سعی میکنم همشو جواب بدم :))
خواهشا فکر نکنید ک وقتی کامنت میزارید یا حرف میزنید واسه من مزاحمتی ایجاد میکنید

من این وبلاگ زدم تا ب صورت ناشناس فعالیت کنم و از روزمرگیام بنویسم
تا بتونم انگیزه کافی داشته باشم ک اتفاقات زیادی تجربه کنم و اینجا ثبت کنم
و از نظراتتون استفاده کنم و بدونم ک تنها نیستم

در کل باعث خوشحالی منه ک هر روز مینویسم و خیلیاتون اتفاقی بازدید میزنید
و میشید بازدید کننده ثابت وبلاگم و بعضیاتون هر روز سر میزنید ببینید چیزی نوشتم یا ن
و بعضیام هستن با اینکه یروزایی حس و حال نوشتن ندارم بازم سر میزنن و واسم کامنت میزارن :)
موندگار باشید همتون
اتفاقات جالبی پیش روم هست ک دوست دارم ثبت کنم و شمام کنارم باشید

در پناه خدا . دوست وبلاگی شما : نگین

روزمرگی :)

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۶
3:10 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

امروز ساعت 11 و نیم اومدم برم والیبال مامانم گفت الان کجا میری
گفتم میخام برم باشگاه , گفت الان ؟؟!!!
گفتم مگ 11 و نیم نیس !
سانس تو ساعت 11 تا 12 و نیمه :)
اصن ضد حال خوردم , چقدر فراموشکار شدم
شنبه هم یادم رفته بود غروبش کاراته دارم
دیگ وایسادم تا با نازگل برم 12 و نیم 2
تو باشگاه همچین گشنم شده بوود ک نگووو :|
اومدم خونه نشستم زبان مینویسم
ناهار هم ماکارانی داشتیم اونم خوردم باز نشستم زبان مینویسم
الانم اومدم ی سری ب ابنجا بزنم :)
ساعت 4 و نیم تا 5 و نیم هم باید برم باشگاه کاراته دارم
زود بیام خونه و بشینم باز زبان بخونم 6 و نیم تا 8 کلاس دارم

امروز , روز شلوغیه :)

اهنگ وب

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۵
3:53 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

ولی این اهنگ خیلی خوبههههههه
پایه ثابت عروسیای قدیم 😂

اصن ادم میاد تو وب حوس شیرینی دانمارکی با شربت پرتقال میکنه😂
حواستون ب ولوم گوشیاتون باشه

(ارمین نصرتی . گلپری جون )

یکم حرف بزنیم !

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۵
12:38 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

ی سوال بپرسم ؟!

چی میشه ک یکنفر انقدر دوست دارید و واستون جزاب میشه؟!
یا چ معیار هایی دارید ک یکی میشه رفیق فابریکتون ؟؟؟
همه ادمایی ک دوسشون دارید معیاراتون دارن؟!
تاحالا شده کسی دوس داشته باشید ولی چون معیار هایی ک میخاید نداره اذیت بشید ؟؟!


مثلا معیار شما اینکه کسی بهتون دروغ نگه و از ادم دروغگو بدتون میاد
ولی رفیق صمیمی شما ی ادم دروغ گوعه و خیلی دوسش دارید
ازشم نمیتونید جدا بشید چون دوسش دارید ولی خیلی اذیت میشید چون همش دروغ میگه

ادامه نوشته..

روزمرگی :)

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۵
12:15 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

اول از همه ازتون میخام ی دعا کوچولو بکنید نلین حالش خوب نیس :)


دیروز صبح بلند شدم دیدم فالوورای پیج اصلیم از 306 تا شده 600 تا :|
اصن برگام ریخت , رفتم دیدم هلیا گرافیک ک یکی از پیجای بزرگ روبیکاس شاتم کرده :)
بخاطر همون تا دیشب امارم همینجوری بالا می رفت و رسیدم ب 825
هی میان پیوی میگن فالوت کردیم فالو کن منم 200 و خورده ایشونو فالو کردم و محدود شدم
بهشون گفتم 24 ساعت صبر کنید فالوتونو میکنم ولی خب خیلیا هم انفالو کردن :)
البته مهم نیس من بیشتر دوس داشتم پیج روز مرگیم امارش بره بالا
این پیجم فعالیت زیادی ندارم

(​​​​​​​بزن رو read more)

ادامه نوشته..

اهنگ وب

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۵
10:37 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

چ اهنگی رو وبم گذاشتم واستون😂😂
حال کنید 😎

ادامه نوشته..

تیکه کتاب :)

جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۲۳
8:22 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

عیسی مسیح اموخت که زندگی , بازی بزرگ داد و ستد است.
زیرا انچه ادمی بکارد همان را درو خواهد کرد.
یعنی هر انچه از ادمی در سخن یا عمل اشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت , و هرچه بدهد باز خواهد گرفت
اگر نفرت بورزد,نفرت به او باز خواهد امد.
و اگر عشق ببخشد , عشق خواهد ستاند.

کسی ک به قوه تخیل خود اموخته باشد که تنها نیکی را تصویر کند و ببیند
خواهد توانست به همه مراد های بحق دلش برسد.

برچسب‌ها: دنیای کتاب

منه خودم !

پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۲
11:39 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

خود را ضعیف و کم ندان
تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی
تحقیر را باور نکن
بر روی بوم زندگی هرچیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را باور نکن
تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن تصویر را باور نکن
خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید ...

دوست دارم منه خودم !

یادگاری :)

سه شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
1:5 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

بماند ب یادگار از : یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ ساعت: ۱۷:۵۵ مرسی ازت دختر :)))

#meiti

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: یادگاری

چالش :)

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
3:46 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

های !
ظهرتون بخیر باشه
ی چالش باحال براتون اوردم لطفا شرکت کنید و جواباتون واسم کامنت کنید :)
سپاس

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: چالش

روزمرگی :)

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
12:9 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....



بماند ب یادگار از گوهردشت گردی با بابا و نازگل :)

برچسب‌ها: شکمو

روزمرگی :)

یکشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
12:1 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....


عاقل تر از انم ک دیوانههه نباشم ...
عکس گرفته شده از برج نیکامال . گوهردشت :)

برچسب‌ها: عکاسیام

کلاسای تابستونی :)

شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
3:23 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سلام علیکم ! ظهرتون بخیر باشه :)
ی برنامه ریزی خیلی سطحی اماده کردم .
در حد اینکه ساعت کلاسام اشتباه نکنم و یادم نره و چه کارایی تو طول روز انجام بدم
واسه شمام نوشتم

برنامه از این قراره ک :
1_یکشنبه ، سشنبه ، پنجشنبه
کاراته دارم .
کمربند قوه ایم از ۷ سالگی شروع کردم بخاطر کرونا ی مدت طولانی مجبور شدم ول کنم
سال دهمم ک اولین سال دبیرستانم بود و درسا یکم سنگین بود نتونستم ادامه بدم.

2_یکشنبه
موسیقی دارم .
با نازگل میرم موسیقی یعنی در اصل اون میره ولی منم زرنگی میکنم و میرم میشینم ک یاد بگیرم

3_دوشنبه ، چهارشنبه
والیبال دارم .
قبلا تایم ۱۲ و نیم تا ۲ بود ولی امروز مربیمون بهم گفت تایم قبل بیا نیاز نیست دیگ با مبتدی ها بیای :))

4_دوشنبه ، پنجشنبه
زبان دارم .
کانون زبان میرم و ترم inter 1 هستم ساعتشم ۶ و نیم تا ۸ شب
هنوز ثبت نامش بازه قابل توجه اونایی ک میخان زبان ثبت نام کنن❌

5_دوشنبه
سرود دارم.
معاون پرورشی مدرسمون اسممو نوشته واسه گروه سرود هم صدام خوبه هم تو اینجور چیزا فعالیت زیاد دارم
برا من رایگانه کلاس , صبح ساعت ۱۱

6_چهارشنبه
زبان مدرسه دارم .
معلم زبان دهممون ک معلم خیلی خوبیه کلاس زبان گذاشته مدرسه و رایگانِ
منم ثبت نام کردم واسه جمع بندی و تکرار و تمرین خوبه

فعلا کلاس دیگه ای نمیرم و منتظر اینم ک مدرسه کلاسای درسی هم بزاره برای زیست و فیزیک و ریاضی برم :)))


اگر در رابطه با رشته ای ک کار میکنم یا کلاسی ک میرم سوالی داشتید , نیاز ب مشاوره و اطلاعات داشتید
در خدمتم :)

نامه ای ب خودم :)

شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
1:32 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

نامه‌ای به تو ِ خسته:
بهم اعتماد کن! حالت خوب میشه این سختی و دردسر هاروهم میگذرونی .
حالت خوب میشه و آدمای سمی زندگیت کم کم میرن اونی که لیاقتتو داشته باشه به زندگیت وارد میشه
دوستای خوبتو بعد یه مدت پیدا می‌کنی ، قلق ِ زندگیت میاد دستت
دعاهای خوبی که در حق ِ بقیه میکردی به خودت برمیگرده
خوشی هایی که هردفعه برای بقیه آرزو میکردی نصیب خودت میشه
متوجه میشی هیچ اتفاقی بی دلیل نبوده ، هیچ اتفاقی !🕊

برچسب‌ها: تلنگر

بنظرم...

شنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
1:28 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

بنظر من که رویات انقدر جذاب هست
که اشتیاقت برای رسیدن بهش باعث بشه هر روز صبح زود بلند شی
و پر قدرت استارت درس خوندنت‌ و بزنی و یه روز فوق العاده خفن و پرتلاش رو سپری کنی
پس پاشو وقت تلف نکن پاشو که رویاهات منتظرتن🦋
ببین منُ , تو باید هرجوری شده این راهو تا تهش بری چون تو یه قهرمانی
آره رفیق قهرمان هم خسته میشه اما فرقش با بقیه همینه که وقتی خسته شد . . .
نه متوقف میشه ; نه جا میزنه فقط یکم استراحت میکنه بند کفشاشو محکم تر میبنده و قوی تر از قبل به راهش ادامه میده
کم نیار قهرمان تلاش کردنت تو همین روزاست که باعث درخشش خاصت تو آینده میشه

برچسب‌ها: تلنگر

روزمرگی :)

جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۱۶
6:14 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

خب حالا رسدیم ب امروز😂

امروز صبح ک بیدار شدم زودددد
چون مامانم واسه ناهر روضه حضرت ابلفضل دعوت بود خونه همسایمون
ولی اون یکی خونه دهاتشون گرفته بودن
بابامم حاجی خوران ( واسه کسی ک از سفر حج اومده و میخاد ولیمه بده )
ولی خودمونیما سرویس شدم کل اتفاقات این چند روزو نوشتم😂 الان غیبتم موجه شد دیگ ؟؟؟!
خب بریم ادامش حاضر شدن و منم گفتم نمیام چون اصلا حوصله روضه رفتن نداشتم
داشتن میرفتن ک مامانم گفت حداقل با بابات بیا برو تالار
منم دیگ حاضر شدم اول رفتیم مامانم و نلین و نازگل رسوندیم اونجا بعدش با بابا رفتیم تالار
ناهار باقالی پلو با گوشت و زرشک پلو با مرغ + ژله و سالاد و نوشابه
من ک زرشک پلو خورم و واقعااااا خوشمزه بود :))))
بعدشم مامان زنگ زد گفت بریم دنبالشون
اونام ناهار همون چیزایی ک پخش کرده یکم خوردن
اش بود + شله زرد و عدس پلو و لقمه نون پنیر سبزی ک جدا از اینکه اونجا پخش کرده بودن
کلی هم موقع رفتن بهمون دادن + الو های حیاطشون
کلی شکلات واسه ملودی و پذیراییشونم با شربت و شرینی
ب شدت همسایه های خوب و مهربون و دست و دلبازی هستن , خیلی خوب و محترمن
خدانگهدارشون باشه الهی :))
دیگ رسیدیم خونه منم نشستم پایه لپ تاپ جواب اون 15 تا کامنت بدم :)
منتظر کامنتای جدیدتون هستم , دوستون دارم.
ی نوشته دیگ دارم اونو دیگ جون ندارم بنویسم یکم دیگ میام مینویسم , یچی بوخورم حالا😂

روزمرگی :)

جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۱۶
5:59 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

چهارشنبه 14 تیر

ساعت 10 بود بیدار شدم و صبحونه رو خوردیم
بیدار شدم یاسمین رفته بود کلاس مامانش اومده بود اونجا
چون من خونه عموی مامانم بودم اکثرا بچه هاشون بودن یا میومدن و میرفتن
مامانش میگفت یاسمین میگه میشه نگین بمونه تا ظهر من بیام پیشش ؟! :)))
ولی خب واسه ناهار با خاله عاطی و خاله پریسا من و ریحانه جمع کردیم رفتیم محل مامانم اینا
ک اونجا یدونه خونه ویلایی دارن :)
ناهار و هم همونجا خوردیم بعدش یکم جمع و جور کردیم رفتیم استخر خیلی خوش گذشت
دیگ تا دربیاییم و اماده بشیم ساعت شد 6 غروب خونه مامان بزرگم ( مامانه مامانم ) همونجاست
دیگ خداحافظی کردم و رفتم اونجا ی نودالیت درست کردم و نشستم خوردم انقدر گشنم بودا
مانیار ( پسر داییم) هم اونجا بود , نی نی کوچولویه خوشمزه من :)
شام هم خوردمو خاله عاطی زنگ زد حاضر شدم تا باهاشون بیام خونمون
خونشون با خونه ما تو ی شهره
رسیدم خونه دیگ گرفتم خوابیدم از خستگی :)

عکسم قشنگه ؟! تو حیاطشون گرفتم :)

برچسب‌ها: عکاسیام

روزمرگی :)

جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۱۶
5:52 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سشنبه 13 تیر

خب عرضم ب خدمتتون ک :
مامانم داشت با خاله پریسا ( دختر عموش) حرف میزد
ک برای عید غدیر واسه دخترا مراسم جشن دارند ک ب مامانم گفت منم برم
ولی خب ما ک ماشین نداریم هماهنگ کردم با خاله عاطی ( اون یکی دخترعموش)
صبح باهم بریم جشن , اولش گفت تو خسته میشی با من بیای از ساعت 10 صبح
جشن ساعت 4 شروع میشه ولی گفتم عب نداره بشینم خونه چیکار کنم؟!
منم بلند شدم و رفتم صبح ساعت 10 بود ک همسرش اومد دنبالم و منو برد خونشون بعد از خونشون باهم راه اوفتادیم
اونجا بعضیا تدارکات بودن بعضیا مشغول تزیینات صحنه بودن و بعضیا مسوول وسایل پذیرایی و هماهنگی و انظبات و...
نزدیک ناهار بود ک یکی ی قابلمه لوبیا پلو با دوغ و سبزی خوردن و امکانات اومد تا همه ناهار بوخورن
بعد برن سراغ ادامه کارا خاله پریسا هم ساندویچ گرفته بود با نوشابه :))
ناهار خوردیم و جمع و جور کردن و منم رفتم کمکشون قسمتی ک داشتن رسیده اماده میکردن
رسیده هارو اماده کردیم و زدیم قسمت ورودی
ساعت نزدیک 4 بود دیگ خسته شده بودم
خاله اینا با دوستاشون ک همشون هر کدوم ی مسولیتی داشتن کاراشون تموم شد و نزدیک بود مراسم شروع بشه
اماده شدن چون یجورایی خادم یا میشه گفت انتظامات بودن واسه اینکه مهمونا اومدن یسریاشون پدیرایی کنن
یسریاشون سر میز تدارکات , یسری راهنمایی برای ورود و ....
مراسم شروع شد :
1_ پذیرایی با شیرینی و شربت و ی روبان سبز دور دست چپ و ورود ب سال
2_ تلاوت چند کلام از قران مجید 3_سرود ملی
4_ ملودی خوانی ک بشدت عالی خوندن و کلی دست زدیم هم سرود خوانیشون عالی بود هم شعر خوانیشون
5_ سخنرانی استاد سعید عزیزی
حوزه تخصص: خانواده، ازدواج، نوجوان و جوان _ مدرک تحصیلی: دکترای الهیات در دانشگاه پیام نور / حافظ کل قرآن کریم
توضیحاتشون ب شدت حق , عالی , خنده دار و باحال بود
یعنی ی حرفایی در باره رابطه ها و دختر پسرای دهه 80 میزد اصلاااا حق ب توان 1000😂
راستش با توضیحاتشون فهمیدم ارزشم بیشتر از این حرفاست !
بیشتر میتونم خودمو دوست داشته باشم و لیاقتم خیلی بالاتر از اون چیزیه ک فکرشو میکردم :))
6_ گروه سرود اومدن و واقعا سرودشون قشنگ بود :)
7_ پایان و خروج
بعد از خروج سالن پذیرایی پدیرایی با بستنی و یک یادبود واسه مهمونا

مراسم ک تموم شد با خاله اینا یکم موندیم تا همه وسایل مرتب کنن
بعدش با خاله عاطی با ماشین رفتیم خونه مامانش اینا شام ماکارانی داشتن خوردیم
مامانم اینا اونروز رفته بودن خونه مامان بزرگم اینا واسه خداحافطی من نرفتم چون جشن بودم
زنگ زدم بهشون ببینم از اونجا میرن خونه میان دنبالم یا ن
ک ب اجازه و خواسته خودش و خواسته خودم و مهمون نوازی اونا شب اونجا موندم
ب شدت خوش گدشت اونجا ریحانه(نوه عموی مامانم ک 12 سالشه ) و یاسمین ( اونم نوه عموی مامانم ک 9 سالشه)
از ذوقشون بخاطر من اونجا شب موندن ک پیش من بخوابن
ب شدت بچه های شیطونی دارن با اینکه همسن خودم اونجا ندارم ولی با بچه هاشون بازی میکنم
و با دختر عموهای مامانم خیلی راحتم با اینکه ازم بزرگترن و خاله صداشون میکنم
تا 2 شب ک گوشی دستمون بود ولی خییییلی خسته بودیم گرفتیم خوابیدیم

فرداشو تو ی پست دیگ مینویسم😂
(بزن رو read more )


ادامه نوشته..

روزمرگی :)

جمعه ۱۴۰۲/۰۴/۱۶
4:21 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سلامممم , عید توووون مبارک باشه !
میدونم ک دلتون واسم تنگ شده این چند روز نبودم
تکذیب هم نکنید از کامنتا معلومه :))😂

پنکیک :)

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
5:32 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

های , چطورید ؟!
امروز ظهر ک میخواستم برم باشگاه قبلش پنکیک درست کردم
اخه ساعت باشگاهم انقدررر بیخوده قبلش ک نمیشه ناهار خورد صبحه
بعدشم ک بخام بوخورم ع گشنگی میمیرم :)
مامانم گف پاشو پنکیک درست کن بوخورید
پریروز بود بابام با پودر سوخاری ارد پنکیک هم گرفتش
تجربه اولم بود ولی خب هم خوب شد هم خوشمزززه :))
پیشنهاد میکنم واس صبحونه و عصرونه امتحان کنید...

( اگر دستور پختش میخای بزن رو read more )

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: اشپزی با من

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
9:49 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

چرا من همه فصلای زیست رسیدم بخونم جز یک گفتار و نصفی از قلبو ک بیشترین بارم داشت
و دقیقا دوتا سوال ازش تو امتحان اومده بود و نتونستم دوتاش بنویسم
نمره زیستم افتضاحه :|

چرا من انقدر باید بشینم ریاضی بخونم و انقدر بد امتحانشو بدم؟!
ولی من واقعا تلاشمو کردم , واقعااا خوندم , واقعااااا دهنمو سرویس کردم ک بشه :)
ولی نشد...

برچسب‌ها: امتحانای خرداد

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
9:41 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

این دنیا دیگ جایی واسه موندن من نی :)

برچسب‌ها: امتحانای خرداد

دوشنبه ۱۴۰۲/۰۴/۱۲
8:36 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

ب نفعتونه واسم دعا کنید و ارزوی موفقیت
چون اگر شهید در راه کارنامه بشم دیگ هیچکس نیس واستون بنویسه :))

برچسب‌ها: امتحانای خرداد
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

#روزشمار تولد
    فروردین2 ~ قدیمیم
    فروردین16 ~ ستاره
    خرداد26 ~ بهار
    مرداد5 ~ پسرخالم
    مرداد25 ~ مهدیه
    5 مهر ~Astronaut
    مهر23~ عاباس
    ابان7 ~امیر
    ابان26 ~ رقیه
    دی3 ~ نرگس
    دی23 ~ صبا
    دی 30 ~ میم
    بهمن1 ~ ماه نقره ای
    بهمن22 ~ پیتزا
    بهمن26 ~ فاطمه پزشکی
    اسفند 7~ حنا
    اسفند27 ~ آوا

کد بارشی قلب

کد بارشی ستاره

کد بارشی برف

© 🧡Mademoiselle