🧡Mademoiselle

- و سبز خواهے شد، با باریکہ کوچکے از نور!🍊🍂

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۳۰
11:36 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

امروز ازمون دادم
چق کودن شودم خادایا :////
دهم بگیم اوکی پارسال خوندم ولی 11 چیییییییی ؟!
هیچی ب هیچی همش یادم یمره همشش
عهههههههه عههههههههه
خسته شودم خادایااا
امروز 12 بود ی قهوه زدم باورتون میشه 4 ساعت خوابیدم :/😑😂
فکنم مدل بدنمه چون دوارن مدرسه 24 میخوردم قشنگ تا صبحش بیدار
نهایتش یک ساعت میخوابیدم ولی باز بعدش مدرسه رو میرفتم
الان معلوم نی چمهههه فقط میخوابممممم
بدنم کلا برعکسه

برچسب‌ها: قلمچیز

جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۲۹
11:54 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

این قلمچیز چ خرع :/
هنو تو سایت ثبت نشدم نتونستم ازمونمو بدم
کاش تا شب بتونم عهههه ....

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۸
10:2 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

فردا اولین ازمون قلمچیز پایه جدیدمه :)
چرا ذوق دارم ؟!
ن 12 خوندم ن 10 فقط 11 جلو بردمم هعییی

برچسب‌ها: قلمچیز

چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۷
11:3 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

100 کامنت در حال تایید شدنه :)

سه شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۶
11:55 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

پریروز بخاطر تاسوعا رفتیم خونه مامان بزرگم
شام و عذا داریم رفتیم مسجد قرمه سبزی بود
بعدشم با زنداییم رفتم ی کوشولو تعزیه
فقط از تعزیه عاشورا و تاسوعا خوشم میاد :)
دیگ میام خونه مامان بزرگم همه جا میرم
من و نازگل با مامان بزرگم و زنداییم بودیم
مامانمینا رفتن هییات ی شهر دیگ
ب اونام عدس پلو دادن
دیگ رسیدیم تعزیه یکم نشستیم مامانم پی ام داد رفتیم خونه
اومدم درسو شروع کنم دیدم همه برقارو دارن خاموش میکنن
منم کتابارو ورداشتم اومدم نشستم تو رخت کن
ی یک ساعت , یک ساعت و نیم خوندم دیدم دیگ نمیتونم
خوابم نمیومدا ولی اذیت بودم بغل دسشویی درس بخونم😂😭💔
رفتم رو تشک دراز کشیدم گوشی بازی کردم
تا خوابم برد . صبح نزدیک اذان بود بیدار شدم
ولی واقعا حس مسجد نبود و اگر ن هر سال نماز ظهر عاشورا میخوندم
اونا رفتن و من موندم خونه درس خوندم و نزدیک ناهار پی داد بیاد
منم رفتم مسجد قلقله بود یجور واقعا شبیه مهمونیه
چون همه همو میشناسن و همه فامیل و اشنا😂
غذا خوردیم و اومدیم خونه
و مامانم دندون درد شدیددد دیگ راه افتادیم سمت خونه خودمون
منم ی حموم برم اتاقو مرتب کنم و درسمو بخونم یکم کارا روال بیوفته
راستیییییییی زنداییم ب مناسب تموم شدن امتحانا واسم ماگ خریده
انقدر گوگولیهههه و ناز :) دوسش دارممم......

جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۲۲
9:52 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

امروزم کنکور تجربیه
انشالله هرکس هرچقدر خونده نتیجشو ببینه❤🙂
287 روز مونده ب کنکور خودم🥺😭💔

برچسب‌ها: ی کنکوری 🙂💚

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۱
11:24 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

لعنت ب غرور
بغض داره خفم میکنه💔🖤🙂

برچسب‌ها: ماه محرم

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۲۱
10:50 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

واقن قلبم داره میاد تو دهنم از استرس
میشه واس پسرخالم دعا کنیید شمام🙂
لطفااااا :)))) مرسیییییییی ب خودتون برگرده❤🌒

دوشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۸
12:18 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

دست من نیستتتتتتت تو عزیز جونمی
خودت نمیدونی همه بود و نبودمییییییییی
سلام سلااااام چطوریدددددددد
ی گاوی گوسفندی چیزی نمخاید زمین بزنید اومدم ؟!🙂😂
بنده فقط بوخور و بخاب و هردنبیل خوانی تا امشب ک برنامه ریختم
هرچند فیلترشکنم هنو بالا نیومده برنامم واتساپ فرستاده
ولی خب استار with یازدهمممم 😎✌🏼
انقدر ذهنم درگیر کارنامست ک نگوووووو
خدایی نمیتونستم این دو سه روزو بخونم
ولی ولش ارامش خود را حفظ میکنیم و میسپاریم
به خداوند منان و 12 امام و 5 تن و باب الحواعج و 124000 پیامبر😂
ما ک تلاشمونو کردیم اونایی غصه بوخورن ک نکردن🙂
وای انقدر تنبلیم میاد عکسای مسافرت و کلیپارو هنو نزاشتممم
ولی میزارم ب زودیییی کلی خرید کردم اونارم میزارم
سوغاتیامم میزارم همشو اصن :)))))
فقط ی کوشول بصبرید :)))

روزِ سومِ سفر شمال💙

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۶
7:11 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

ببخشید ی چند روزی ک از مسافرت اومدیم
حالم اوکی نیست دلهره و استرس کارنامه رو دارم
نمیتونم بخونم بنویسم و پست هامو تکمیل کنم :)
ولی گفتم بیام این سفرنامه رو تموم کنم😉💙
خب اون شب ک از مهمونی اومدم براتون نوشتم و بعدش خوابم برد
صبح بیدار شدم و صبحونه مفصل و خوشمزه ای ک اماده کرده بودن خوردم
و بعدش ساکارو مرتب کردیم و بستیم و گذاشتیم تو ماشین
بهمون اب نارنج و بهار نارنج و یکم سبزی شمالی و دلاللل دادن بهمون
و یکم میوه واسه مسیر :)
منم ک مسیر جاهای سرسبز بیدار بودم و بقیش خواب
از اب علی ( دوغ اب علی میشناسید ؟ ) ماست چکیده خریدیم
و فروشگاهای شمالی مسیر مامانم کفگیر چوبی
نخندید ناموسا قرار شد ریز ب ریز بنویسم واستون دیگ😑😂😂
باورتون میشه برای اولین بار سل با چشای خودم دیدم
شتااب زیاد و پر از کثافت و گل و لای😐
از تونل مونلام گذشتیم و وارد شهرک غرب تهران شدیم😂
بعد از غرب رفتیم ب شرق و خارج شدیم و وارد کرج شدیم
و بعدشم رسیدیم خونه خودموووون :)))))))))
ینی من از همون اب علی فهمیدم کارنامه قرار بیاد استرس و دل دردم گرفت
چقدررررررر حس بدی داشت زهرمارم شد قشنگ😑💔

روزِ دومِ سفر شمال💙

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۴
1:49 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

امروز ساعت ۱۰ حدودا بود بیدار شدیم (پست قبلی یادتون نره)
صبحونه مفصل خوردیم
تماده شدیم و رفتیم دریااااا باهمممم🥲🌱🌊
خدایاااا چقدر قشنگهههه
کلی اب بازی کردمممم ، عکاسی و ماسه بازی
صدف جمع کردم و فیلم گرفتم واس کلیپ
من خیلی تو اب نرفتم فقط تا بالای زانو
دیگ اومدم پیش ماشین ماسه اینارو تمیز کردیم
و پیش ب سوی خانه
لباسامو عوض کردم و نوبت ناهار شد
ناهارشون چشم بلبلی پلو بود با قرمه سبزی و نوشابه
و ماستشون همون ماست دیشبی عالی و خوشمزه
و بعدشم دریا گرفته بود همه خوابیدیممم بیهوووش😂
یه ۲ الی ۳ ساعتی خوابیدیم
بعدش مامانم اینا باهم رفتن بابل ی کادو ای بگیرن
چون قرار واس شام بریم مهمونی دست خالی نرن
دیگ اونام اومدن
اماده شدم و امدیم مهمونی ۲۱:۴۲ رسیدیم
حدودا دو تا کوچه پایین تره خونشون
اقا ها طبقه بالا خانوما پایین
خیلی باحالننن🥲😂🌱
لحجه مازنی اوفففف هیچیم حالیم نمیشه
ولی خیلی قشنگه خیلیییی🤤
شیرینی و میوه خوردم
ی خیار خوردم به به محلی بود خوشمزههه
۲۲:۴۰ سفررو دارن میندازن واسه شام
نمیدونم شامشون چیه امیدوارم یچیز خوشمزه باشه
احتمالا غذای شمالیه
۲۳:۱۱ غذا رو خوردیم و دارن جمع میکنن
پسررررر چ خفننننن چ با سلیقهههه
سنگ تموم گذاشتنا🤤😍
چند نوع غذا داشتن
اناردون(اردک) ، گوجه خورشت ، جوجه کباب ، کوکو سبزی
سبزی و فلفل و نازخاتون ، دلستر و نوشابه
خیلیم خوشمزه بود من ک عاشق اردکم
همون اردک باز خوردم عالی بوود😎
هرچند بقیشم خوردم جز این خورشت گوجه
و دیگ برگشتیم خونه
الان ۰۱:۴۴ ک دارم واستون مینویسم
باورتون میشه اول امروز نوشتم بعد دیروزو
دیروزو وقت نکردم بنویسم امشب دوتا پست میزارمم
پس برید پست قبلی بخونید🥲💙🌱
عاشقتونم🙂

روزِ آخر مشهد و روزِ اول سفر به شمال💙

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۴
1:42 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

بعد نماز تو مشهد راه افتادیم ب سمت شمال
من ک همشو خواب بودم بزارید ازونجایی بنویسم ک
رسیدیم گنبد کاووس🥲😂
چ شهر قشنگ و ارومی بود و پولداررررنا
ی روسری فروشز رفتین روسریاش ۷ الی ۸ ملیوووون
سید چخبرع خووووو😔😂
بابام گفت بخر نگرفتم حتی ۲۰۰ تومنیشم نگرفتم
میخام چیکار :/// همونو میدم ی شال میگیرم سرم میکنم
ن اینکه الکی بخرم ب اسم یادگاری
ولی مامانم خرید دو تا
واس ناهار رفتیم بورگ خوردیم ی چیز جدییید
بورگ مرغ و بورگ تنوری🤤
عالی بود و خوشمزززههههه
ناهار و ک خوردم دیگ راه اوفتادیم سمت بابل
منم دیگ خوابیدم
هوا شرجی و خوب پوستم نرررم
خشکیه مشهد خوب جبران شد😂
دیگ بکوب رانندگی کردیم تا رسیدیم خونشون
وای چقدر خطرناکن این شمالیا
یهو وسط ازاد راه میبینی یکی با چراغ جلو داره میاد
یا یکی پرید وسط جاده😭😂
خلاصه رسیدیم خونشون و من رفتم حمومشون ی دوش گرفتم
و ازمون پذیرایی کردن و بعدشم شاممم
شام انار دون ( اردک ) بود با قرمه سبزی و نوشابه و سالاد و ماست
اردک ک عالی بود ینی من عاشقشممم عکسشو واس نازنین هم دادم🥲
قرمه سبزی رو نخوردم ولی سالاد ایز پرفکت سسش خوشمزه بود
ماستشونم خوشمزه بود توش سبزی داشت
شام و خوردیم و جمع و جور کردیم و دیگ خوابیدیم
خیلی خسته بودیم🙃🌱

روزِ چهارم سفرِ مشهد💚

چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۳
2:15 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

دیروز ببخشید نتونستم بنویسم و بزارم
دیروز اخری روز از مشهدمون بود
حس و حال خوبی نداشتم ، اصلا دلم نمیخواست برم
اون روز بیشتر از همیشه حرم موندیم
اخرین چای با بغض تو حرم خوردم
اخرین نماز ک نماز صبح بود وسطاش گریم میگرفت
دلم واس همچیش تنگ میشه
واس قهوه دَله ای ک اونجا خوردم
واس ضریح واس فرشای قشنگش واس نماز جماعت
واس همه چیش🥲🌱
نتونستم خدافظی کنم
خوشم نمیاد
گفتم برمیگردم دوباره....
ادمی ک برمیگرده خدافظی نمیکنه ک
بعد کنکور با دست پر برمیگردم🥲❤
دیگ وسایلارو جمع کردیم
سخت بود زیاااد ماشینو اوردیم همرو جا گذاری کردیم
و صبح بعد نماز راه افتادیم🙃❣
و خب....
خدافظ مشهد قشنگم

روزِ سومِ سفر مشهد💚

یکشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
9:47 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

دیشب تا ۲:۳۰ ک اذان زد و بعدشم تا ۳ بیدار بودم
اصلا خوابم نمیبرد خلاصه دیدم کسی نمیبرتم نماز گرفتم خوابیدم
و ۹ بیدار شدم حس صبحونه خوردن نداشتم
حاضر شدم زدیم بیرون هوا گرررمه گرم
و منِ عاشقِ طالبی بازم اب طالبی خوردم🥲🌱
و بابا بهمون ملحق شد یکم مغازه های دور حرم چرخیدیم
ولی باز نتونستیم سوغاتیارو بخریم
لِوله مغازه های دور حرم خیلی پاینیه و از طرفی ب شدت گرون
انگار از پشت کوه اومدیم مام جایی رو نمیشناختیم :/
بعد باز رفتیم دورتر چرخیدیم
سوغاتی پسرارو خریدیم و دخترم یدونه داریم ک ی نیم ست براش خریدیم
بابا و نلین اومدن خونه مام از فلکه اب تااااا مدرس پیاده رفتیم😂
خیلیههههه ها ببین خیلی 🥲😂
و با ی دختر مشدی برخورد کردیم و ازش پرسیدیم کجا میشه خرید کرد
گفت ماها خودمون میریم فردوسی
مام ماشین سوار شدیم رفتیم فردوسی
ناموسا جای خفنی بود در حد کوروش مال تهران نیکامال کرج
چچلاس اینا .... لباساش همونایی بود ک مد نظرمون بود
اینجا دیگ سوغاتی خانومارو خریدیم
وای ی مجتمع مامانم چرخید واس زنداییم دهنممم صاف شد
پاهام تاول زد چیز خاصیم‌نگرفتیما ولی صاففف شدم😑🥲
اخ چقدر لباسای دخترونش ناز بود با رنگای نودی
واس نازگل ی لباس خریدیم ماه🤤
خودمم یکی خریدم اوفف عکسشو میزارممم حتما
بعدش رفتیم باز من اشترودل خوردممم

وای اونجا حتی هوس خرید سیسمونی هم کردم🥲😂
بقیشو گشتیم و ماشین سوار شدیم اومدیم خونه
شامم ماکارانی خوردم
الانم ۲۱:۴۶ دارم واستون مینویسممم
دوستون دارم بای بای💚🌱
راستی مرسییی بابت کامنتاتون

روزِ دومِ سفر مشهد💚

یکشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۱۰
1:20 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

امروز 8 بیدار شدم صبحونه خوردیم و حاضر شدیم
و رفتیم سمت حرم خیابونا از شب خلوت تر بود‌
رفتیم رواق امام خمینی نشستیم ک بعدش نوبتی بریم زیارت
رفتم زیارت🥲🌱 قلبمممم چقدر قشنگی تو اخه
واس همتون دعا کردمممم همتوناااا
اون وسط یکی یکی اسماتون یادم میومد رو ب ضریح😂
الان ک دقت میکنم اونقدری ک یاد شماها و دوستام بودم فامیل یادم نیومد
نماز زیارت خوندم ب نیابت از همه دوستان و کسایی ک التماس دعا گفتن
پیتزا . نازنین . اوا . پسر خالم . پویا . مخصوصا ویفر موزی.....
اولش میخواستم تک تک بخونم مامانم گفت میتونی یدونه عم بخونی😂
یاسین هم خوندم و یکم الرحمان ....
واس خودمم نماز زیارت خوندم بعدشم جماعت :)))
ارامگاه رئیسی هم نزدیک خود ضریح بود
ک عکسشو گذاشته بودن اصن
خوش ب سعادتش خیلی نزدیک بود🥲🌱
بعدش باز اومدیم رواق نشستیم و بعدشم رفتیم سمت باب الجواد
حدس بزنییید چی خوردمممم ؟؟؟!!!!
بلهههه اشترودل رضوی با لیموناد😍😍😂❤ّ
بعدشم درومدیم و اومدیم سمت خونه ....
الانم 15:00 رو تخت در حال استراحتم تا بعدش باز بریم بیرون🙃
ی یکی دوساعتی خوابیدم و دم اذان بیدار شدم
رفتیم بیرون ی گشتی زدیم
اب طالبی و تخم شربتی یخخخ خوردیم🤤
و پیش ب سوی حرم
وای رفتیم چایخانه عالیییی بود چقدر حس و حالشون قشنگ بود
عاشقشون شدم :))) باهم مداحی میخوندن
همچی تمیییز کلی باهاش عکس گرفتم😍🌱
بعدش نماز و رفتم باز زیارت
بگووو کی واس محرم امشب اومد مداحی؟
حاج میثم مطیعی😎

امروز ۲۵ رکعت نماز خوندم :////
و بعدش حیاطارو صحن هارو ی دور قمری زدیم
و پنجره فولاد و بعدشم درومدیم بیرون
و رفتیم رستوران شامو بوخریم قیمه خوردیم😐😂
از مرغ و جوجه خسته شودممم
بعدش باز درومدیم بیرون چرخیدیم

و الانم ساعت 01:16 دارم واستون کامل میکنم

پ.ن: ویرایش 02:22 نمد حرص اینو بوخورم ک کلاس زیستم ساعت ۱۵ تا ۱۹ و زبانمم بعدش ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰ یا اینکه ۸ دقه دیگ اذانه و من بیدارم ولی چون کسی نیست منو ببره حرم باید بشینم خونههه :///

تولد موسکاعههههه😍❣

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۹
1:24 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

موسکا قشنگم 💚🌱 دختر تابستوننننن😍 تولدت کلی کلی مبارک باشهههه ، هرچی ارزویه خوبه واس تووووو ، امیدوارم هرجا ک هستی خوب و خوش و خرم باشی در کنار توت فرنگی عزیز🍓 و خانواده گلت و دوستای خوبت💕🌷خیلی خوشحالم ک دوستی ب خوبی و باحالی تو دارممم بمونی واسم مهربون❣ دوست دارم خیلی زیاااد😘😘😘انشالله تولد ۱۲۰ سالگیت با توت فرنگی بگیری و بهت تبریک بگممم

روزِ اولِ سفر مشهد💚

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۹
1:19 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....


4 بیدار شدیم حاضر شدیم و راه افتادیم
ینی این نلین و نازگل پدر منو تو ماشین دراوردن
اصلا نزاشتن یکم بخابم میگن نشسته بخواب😐

7:45رسیدیم شهر سرخه استان سمنان
نگهداشتیم بابا بره خامه بگیره صبحونه بوخوریم
و یکم استراحت کنیم ، میریم بشینیم پارک ملتشون

8:25صبحونه خوردیم وسال جمع کردیم و الان اماده حرکتیم :)
وای یهو دیدیم حصیرمون جا مونده رو زمین و داریم میریم
عاشقیم عاشقققق😭😂😂😂

10:40 رسیدیم دامغان ینی تا اینجا خواب بودم ، خوبم چسبید😂
اینجا مرکز پسته هست و ماهم یکم گرفتیم
یادمه یسری ک چند سال پیش اومده بودیم
زمانی بود ک پسته هاشون تازه بود و واقعاااا خوشمزه بود🤤

11:39 رسیدیم شاهرود و اومدیم رستوران ناهار بوخوریم
زرشک پلو با مرغ جاتون 🌱

16:39 رسیدیم جایگاه CNG
وای تا الان 1 ملیون جریمه شدیم اونم بخاطر یوزپلنگ ایرانی
چرا ؟! چون باید سرعتمون 90 تا میبود و بابای من 120 تا میرفت😭😂
اخ هوا انقدر داغغغ و گررررررمهههه

20:39 الان نیشابوریم و امدیم بچرخیم
چقدر اینجا همچی ارزونه😑😂
کتونیامو ک واس مهر 1 ملیون خریدم اینجا 700 تومن بود :///
من و نازگلم فوری اولین خریدمونو کردیم ، کتونییی😂
نلین هم ی کلاه ساحلی گرفت


21 سر قبر کمال الملکم😂
چقدر پارک قشنگ و باحالیه و بزرگ
مثلا اومدن شعرای شعرا رو با این ریسه برقیا درست کردن
یا چیزایی ک ساختن و بلد بودن مثل گاهشماه خورشیدی خیام
و اشعار و علم هایی ک داشته تو مسیر رسیدن ب ارامگاهش
بعد از اونجا هم راه اوفتادیم سمت مشهد
امشب خونرو تحویل نمیدن چون جمعست
مام اومدیم ی جای دیگ امشبو بمونیم تا واس فردا خونه رو تحویل بگیریم
پسر چقدر شلوغههههههه
دیگ ماشین بابا اورد وسایل خالی کردیم و اونم رفت ی پارکینگ پیدا کنه
منم تو این فاصله ک بابا بیاد رفتم دوتا ساندویچ خریدم و با نازگل خوردیم

01:17 دارم واس شما مینویسم
روز خوب و باحالی بود
دارمتون دوست❤


قبل از سفر به مشهد💚🌱

جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۰۸
12:3 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

ساعت ۲۳:۲۵ دقیقست نمیدونم چرا دلشوره دارم
امروز ۴ ساعت درس خوندم یکم گوارش و موازنه واکنش و استو شیمی خوب بود
ساکمو جمع کردم دو دست لباس واس مشهد
دو دست شمال و مسیر و راحتی و چادر
و همینطور وسایل دیگ ...
گوشی و هنرفری ک از واجباته ی پلی لیست اماده کردم واسه مسیر
قهوه مو نمیتونستم ببرم ولی کاپوچینو برداشتم
و غم انگیز ترین قسمت سفر اونجاست ک دیگ پیج روبیکام نی
مث این بلاگرا هر ثانیه عکس بگیرم و استوری کنم یادگاری بمونه :)🙂💔
هرچند هزار کیلومتره مسیر و ب احتمال زیاد خوابم😔😂
حمومم رفتم و الان دراز کشیدم رو کاناپه و دارم واستون مینویسم
مثل سفر اصفهانم میخام واستون سفر نامه بنویسم
ولی ناموسا همایت کنید ک یکم انرژی واسه نوشتن و اپلود عکسا بگیرم❤️
پس این میشه " اولین روز مسافرت مشهد "
کامنتاتونم شده ۸۰ تا و وقت نکردم تایید کنم اینام بیاد روش چِ شَوَد😂
اخرین باری ک رفتم مشهد تابستون ۴۰۱ ورودی دهم بودم
الانم تابستون ۴۰۳ ورودی دوازدهمم
ینی میشه تابستون ۴۰۵ ک پاییزش میشه سال دومه دانشگاهم بازم برم مشهد ؟!
چ کیفی میده اونموقع😍😂
اخرین بار ک رفتم گوشیمو تو حرم زدن این بدترین خاطره ای بود ک داشتم
امیدوارم امام رضا خودش یجوری از دلم در بیاره
راستش اونموقع یادمه گریه میکردم میگفتم پامو دیگ مشهد نمیزارم💔
ولی دلم تنگ شد.....
اخ چقدر دلم غذای حرم میخاد
اشترودل رضویای دم باب الجواد
چای چایخانه :)))
بوی بهشت گنبد طلا 🤤🕊
یخ در بهشت های نزدیک باب الرضا

پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۷
10:55 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

بعد امتحان زمین ک اومدم خونه گرفتم خوابیدم یهو نازگل بیدارم کرد نگییین دوستاتت رفتننن ، با دوستان قرار گذاشته بودیم بریم بیرون و ب نازنین هم گفتم بیادش دیگ حاضر شدم و رفتم پیششون دیدم نازنین نیست نگو خواب مونده بود رفتیم بستنی اسکوپی خوردیم و بعدشم رفتیم فروشگاه کلی چیپس و پفک با موهیتو گرفتیم اومدیم نشستیم خوردیم و حرف زدیم :))))) خوش گذشت بهم ...
ولی بازم حوصلم سر میرفت
نازنین ی چند تا فیلم سریال بهم معرفی کرد واس این هفته و من با " Stranger thinks " شروع کردم ۳۲ قسمته و ۸ فصل ، عاشق فصل اولش شدم خیلی قشنگ بود >>>>> از یکیشون خیلی خوشم اومد :))) و چقدر دلم اکیپ مدرسه ای خفن خواست ک کلی ماجراجویی کنیم ولی حیف ک I live in Iran 😂 البته مشکل از خانواده هم هستا من ی با دوستام یروز رفتم بیرون دیگ فرداش حق نداشتم اسم دوست بیارم :/ نازنین میخواست پیتزا بگیره بیاد پارک بوخوریم ولی خب ... مامانم نمیزاره :)))🙂💔
کلاس ریاضی ک قرار بود پیتزا واسم اوکی کنه نشد ینی میخواست اما دو نفر نمیتونن وارد ی پنل بشن :) و گفتش منم نمیام زیستو ببینم دلم نمخاد اینجوری نمیشه نتونستم واست کاری کنم من بهش گفتم عب نداره بیا ببین اما باز قبول نکرد.....تا الان ۲۵ قسمت از سریال دیدم ولی خب بعضی حرفا اینکه زخم بستر نگیری یا ی تکونی ب خودا بده یا اینکه همش فیلم میبینی و .... اذیتم میکنه از بعد عید زیر فشار درسا و مدرسه دهنم سرویس شد ولی هیچیییی ندیدن اونوقت دو روز فیلم دیدن و حال خوبم چشمشون گرفته😔💔
امروز مامان گفت چرا وقتی نتیجه ای نمیگیری قلمچی میخای ثبت نام کنی و این همه پول بدی ؟!
دلم بد شکست :/ خیلی شکست...... ازین بدتر نمیشد حرف بشنوم🙃بگذریم .....

برچسب‌ها: رفیقانه

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۲
9:14 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

عاشقی فقط اونجایی ک داری کتابخونتو مرتب میکنی دنبال فارسی۳ میگردی ک برگه امتحانیاتو بزاری لاش🥲😂😂😂یهو یادم افتاد تا فارسی۲ بیشتر نخوندم😭😂💔

شنبه ۱۴۰۳/۰۴/۰۲
11:14 AM
دختر بــ✿ــــــــهار....

سلام و عرض ادب
خیلی دوس داشتم تبریک و تهنیت بگم بابت پایان امتحانات

ولی متاسفانه امتحان امروز داغ بزرگی ب گردنم گذاشت🖤
بنده دیروز برای اولین بار رکورد ساعت مطالعه زدم و ۱۲ ساعت و ۳۶ دقیقه درس خوندم🙂💔
خب این پیشرفت باعث خوشحالیمه و همینطور باعث ناراحتیم چون نتیجه ای نداشت :))

ععع راستی !
تابستون هم اومده و ......😉
کلی برنامه قشنگ و باحال دارم انشالله خوب پیش بره اینجام زیاد میام
قراره مسافرت برم بازم براتون سفر نامه بنویسم و عکاسیامو بزارمم
کلی برنامه درسیم دارم :))

و خب تبریک بگید بهم
الان شدم ی دختر خانوم ۱۲ امی😜😂

برچسب‌ها: 11 ام

زمین ؛)

جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۰۱
5:23 PM
دختر بــ✿ــــــــهار....

شونه هام درررد میکنه🥲💔

حال ادامه دادن نیست.....

پسرررر تحمل کنننننن اخریشههههه

برچسب‌ها: امتحانای خرداد
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

#روزشمار تولد
    فروردین2 ~ قدیمیم
    فروردین16 ~ ستاره
    خرداد26 ~ بهار
    مرداد5 ~ پسرخالم
    مرداد25 ~ مهدیه
    5 مهر ~Astronaut
    مهر23~ عاباس
    ابان7 ~امیر
    ابان26 ~ رقیه
    دی3 ~ نرگس
    دی23 ~ صبا
    دی 30 ~ میم
    بهمن1 ~ ماه نقره ای
    بهمن22 ~ پیتزا
    بهمن26 ~ فاطمه پزشکی
    اسفند 7~ حنا
    اسفند27 ~ آوا

کد بارشی قلب

کد بارشی ستاره

کد بارشی برف

© 🧡Mademoiselle