دیروز
اگر بخوام از امروز بگم (برای دیروز)
ریحانه عزیز یکی از دوستان وبلاگی دیدم
چون تا الان قسمت نشده بود همو ببینیم
مجازی موندیم و اگر ن خونمون ب شدت نزدیک هم بود :) صبح بخشی مسیر دانشگاه با اون همراه بودم
مجازی فکر نکنید از ناکجا اباد پیداش کردم و اعتماد کردما ن !! میشناسمش🤍🌱
از اینکه استاد فقط جزوه بگه یا فقط حرف بزنه بدم میاد دوست دارم حرف بزنه تعامل کنیم و بعد چند خط بگه بنویسیم بشه جزومون
بدترین قسمت امروز اون قسمتی بود ک اتوبوس ترمز زد داشتم پرت میشدم رو دست یارو ک جلوم بود و میله نگهداشته بود گفتم عی عی اونم ترسید یدقه جاخالی داد دستشو سریع برداشت
وای خیلی بد بود واقعا خجالت کشیدم
امروز از وندینگ استفاده کردم تجربه جالبی بود خوشمزه درست کرده بود و قیمتش از کافه های دانشگاه کمتر بود
امروز پاتوق دخترانه دانشگاهم رفتم باحال بود هرکی بالش گذاشته بود خوابیده بود یا رو مبلا نشسته بودن و ی محلی بود غذاشون گرم میکردن
نمیدونم فلسفه سلف چیه ولی سیبزمینیشم بد مزست و ناهار اصلا کیف نداد
عاشق کلاسای آزگیاهی و شیمی هستم و ب همون مقدار متنفر از آزفیزیک
امروز برای اولین بار روپوش سفید پوشیدم
حس خوبی داشت :)
فکنم فقط من تو دلم غوغا بود🫠🩷