مامانمم عین خودمه کافیه یچیزی بخرم تا از ذوقم زود استفادش کنم :)
بچه بودم یچیزی میخریدم حتی باهاش میخوابیدم
الان از بیرون اومده وسایل روتین پوستی خریده
یسریاش تموم میشدن یسریم جدید گرفته
الان فوری افتتاح کرد🙂😂 حتی صبر نکرد برسه اخر شب
منتظرم تموم بشه کارش تا منم برم سراغشون ...
همیشه وقتی نلین پیشم بود باید مراقب غذا خوردنش میبودم
اینکه گشنه نمونه یا اینکه خوابم نبره تنها بمونه
ولی امروز انقدر حالم بد بودش بدون اهمیت دادن بهش
فقط رو تخت بودم و عرق سرد میریختم از درد
حتی فکر نکردم ب اینکه ممکنه گشنش باشه
باز خوبه ی چند باری با رقیه صحبت کردم
باعث میشد یادم بره اوضاع
چقدرم بد موقع سریالم تموم شد کاش چند قسمت میموند
امروز میدیدم یا اصن امشب ... نمیدونم چیکار کنم
با🍕باز دعوا کردم اونم سر چی سر اعتقادات اینکه باهم دیگ فرق میکنیم ....
خیلی عجیبه همه دوستاش با من هم عقیده هستن
ولی مشکلش فقط منم ! و بزور میخاد منو قانع کنه
قانع کردن کسی تو این قرن با وجود مقالات گوگل و هوش مصنوعی و قران
کار مسخره ای هستش چون هرکس هر شبهه ای براش بوجود بیاد
میره تحقیق میکنه و خودش مسیرشو انتخاب میکنه !
پس دلیل نداره دخالت کنیم تو عقاید ارزش ها و مسیری ک کسی رفته !!!
و احمقانه ترین قسمتش اینکه با طرف دعوا هم بکنیم
برای من ک اهمیتی نداره بهش گفتم 2 سال باهمیم
عقایدم ن تو کلاسامون تاثیر داشت ن تو حرفامون
تو هیچی تاثیر نداشت نمیدونم چرا اینجوری میکنی باهام 😑
انگار من نماز نخونم مثلا تاثیری رو دوستیمون داره
خیلی دوست داشتم بهش بگم هروقت تونستی بقیه دوستات
و خانوادت متقاعد کنی بیا منم متقاعد کن
هرچی فکر میکنم چ دلیل داره ک من همیشه برمیگردم بهش
جوابی جز اسکل بودن پیدا نمیکنم !
وخیلی جالبه من دیشب بلاکش کردم از همه جا
و حتی پیامکم بهش ندادم
خودش هزار بار پیامک داد از بلاک دربیار
حالا دراوردم میگ ب من پی نده از هیچجا😐🦦
اوه مامیااا خوب شد گفتی اخه رگباری از دیشب داشتم میدادم