اون : 😒

من : صاحب این پیوی زیر فشار از سوی کتاب و معلم و خانواده و برنامه اش در حال گسسته شدن است .
از شما دوست عزیز بابت اینکه رفیق عزیز تر از جانت درک میکنی بسیار متشکرم❤
لازم ب ذکر است تا فراموش نکنید یاد شما همیشه در بطن چپ قلب و بخش هایی از
هیپوکمپ مغز بنده ثبت شده و هرگز فراموش نمیشود :)
رفیق قدیمی ات : نگین🙈

اون : از دلم دراومد آشتی آشتی :)))😂❤🌙

من :😂❤💕
هعی بازم ببخشید ب یادت بودم ولی یادم میرفت پی بدم
قرار بود برنامه بچینیم با من و صبا و سارا و افتخاری و نازنین و تو فاطیما زارع کار
و مهرانه بریم اتاق فرار ( فاطیما چون میخوام دوستش اوا بیاره ببینمش )
نازنین گفت سرشون خیلی شلوغه :((