بابام : نگین تو کرونا گرفتیااااا مزه اینا متوجه نمیشی !
من : ن باو
مامانم : پاشو برو اتاق الان بچرو مریضی میکنییییی
بابام : امتحان عربی چطور بود ؟!
من : رفتیم دیشب گواهی بگیریم ک برم امتحان بدم ؟!
ینی واقعا متوجه حال من نیسید ؟!
تو میخواستی منو ببری مدرسه و برم گردونی ؟!
حالا مامان صبح میگ حداقل میرفتی امتحانتو میدادی
نمیدونم ینی ندییید من ساعت 11 شب اومدم خونه میرفتم چی میدادم ؟!
یکشنبه ک حالم بد بود زنگ زدم ب بابام گفتم بیا منو ببر مدرسه چون تاخیر دارم
بدون اولیا نمیزارن اونم اومد و رفتم امتحان دادم زنگ زدم ک بیا دنبالم
گفت کار دارم و سرم شلوغه و نمیتونم
زنگ زدم مامانم اونم گفت مگ من بیکارم چجوری بیام ؟! اصن برچی رفتی ؟!
زنگ دوم ک زمین داشتیم بزور گذشت زنگ سوم ک خوابیدم رو نیمکت
رنگ چهارمم انسان محیط داشتم سرم گذاشتم رو میز
از یکی از بچه ها مفنامیک گرفتم از یکیشونم استامینوفن
تدریس معلم ک تموم شد گفتم خانم میشه بخابم ؟!
گفت تا الان مگ خواب نبودی گفتم اخه نمیتونم بشینم
اجازه داد دراز کشیدم
سردمم بود رو نیمکت ک دراز کشیده بودم دستای صبا رو از زیر گرفته بودم
دستاش خیلی گرم بود
اروم اروم خوابم برد
خلاصه ک من درد کشیدم و انتظار کشیدم بیان دنبالم و نیومدن
حالاامروز برگشتن میگن امتحانتو میدادی حداقل
ن دنبالم میان ن میبرنم ن چیزی خونده بودم درد ک دارم مریضم ک هستم
کدوم گوری برم ؟!
پ.ن : خستم از درک نشدن خیلی خستم .....