واقعا ی احمقم واقعااااا یک احمقم وای خدایا😑
داشتم ب متابولیسمم و گند خوردن خوابم و بدن درد و سردردام فک میکردم
و افسردگی ک ی مدته اومده سراغم
و یهو نظرم جلب شد ب اینکه من مدتیه قرص تیروییدم مصرف نمیکنم
و تو ماه رمضون مصرف نمیکردم و ب شدت این مدت قطع و وصل شده
و میدونم دلیل این بدبختیام همین قضیست
و همینجوری داشتم فک میکردم
و گفتم بهتره قرصم بزارم جلو چشمم و فراموش نکنم و بیشتر مراقبت کنم
تو حال خودم بودم قرص دراوردم و انداختم بالا ی لیوانم پشت بندش سر کشیدم
اومدم نشستم درسمو بخونم
خیلی یهویی خنکی دهنم بابت اب خوردنم واسه قرص اومد توی ناخوداگاهم
و اینجوری بودم ک چیشد ؟! 😐
من قرص خوردم ؟!
ساعت 3 شب ؟!
مگ ناشتام الان ؟!
اصلا یلحظه برگام ریخت از کاری ک کردم و من بعد خوردنش فهمیدم اون کارو کردم😐
اصلا باورم نمیشه ک موقع خوردنش تو حال خودم نبودم 😐🗿
تو کار خودم موندم واقعا🙂🦦💔
باید ب خانواده بگم و برم در اسرع وقت ازمایش بدم تا اگ مشکلی هست حل بشه
ب امتحاناتم نرسه....
خدایا خودت :)) کار خودته :)))) دارم قشنگ گند میزنم ب همچی :)))) آرومم کن جون عزیز ترین بندت :)